نظافتچي ‌دانشگاه‌ بودم ، امروز پزشك‌ متخصص‌ قلب‌ هستم

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

    نظافتچي ‌دانشگاه‌ بودم ، امروز پزشك‌ متخصص‌ قلب‌ هستم

    او در سال‌ 1346 در يكي‌ از روستاهاي‌ خلخال ‌به‌ دنيا آمد. دوره‌ ابتدايي‌ را به‌ صورت‌ روزانه‌ در محل‌ زندگي‌ اش‌ گذرانده‌، اما يك‌ بيماري ‌طولاني‌ او را از ادامه‌ تحصيل‌ بازداشت‌. پس‌ از اين‌ كه‌ خواست‌ در دوره‌ راهنمايي‌ تحصيل‌ كند، تبصره‌اي‌ وجود داشت كه‌ اجازه‌ نداد او به ‌تحصيل‌ بپردازد، چرا كه‌ سنش‌ زياد بود، پس‌ به ‌ناچار براي‌ ادامه‌ تحصيل به‌ تهران آمد. از طرفي‌ پس‌ از فوت‌ پدر، مشكلات‌ اقتصادي‌ گريبانگير اين ‌خانواده‌ شد خانواده‌اي‌ كه‌ «حجت‌ ا...» بايد نان‌آور آن‌ مي‌شد و سرپرستي‌ از شش‌ خواهر و يك‌ مادر را به‌ نحو احسن‌ برعهده‌ مي‌گرفت‌.

    « روزهاي‌ سختي‌ بود، منزل مناسبي‌ نداشتم‌. ازطرفي‌ بايد خرج‌ خانه‌ را هم‌ تامين‌ مي‌كردم‌. شايد باورتان‌ نشود، يكي‌ از خانه‌هاي‌ نيمه‌ ساخته ‌فرحزاد را كه‌ يك‌ اتاق‌ 12 متري‌ بود، به‌ اتفاق‌ سه ‌نفر از دوستان‌ اجاره‌ و زندگي‌ در آنجا را شروع‌كرديم‌. درسم را به ‌طور متفرقه‌ مي‌خواندم‌  و از همان‌ ايام ‌ بود كه‌ در دانشگاه‌ شهيد بهشتي، مشغول‌ به‌ كار خدمات‌ شدم‌. جاي‌ زندگي‌ ما  خيلي‌ تنگ ‌بود. من آنجا با خودم‌ چراغ نفتي‌ آورده‌ بودم‌. شب‌هايي‌ كه‌ دوستانم‌ مي‌خوابيدند، من‌ مطالعه ‌مي‌كردم‌. بچه‌ها هم‌ به‌ دلايل‌ زيادي‌ برايم ‌مزاحمت‌ ايجاد مي‌كردند.

    مثلاً بسياري از اوقات‌ مي‌شد كه آنها چندين بار چراغ‌ نفتي را خاموش‌ مي‌كردند و من‌ ناچار مي‌شدم‌ دوباره‌ چراغ‌ را روشن‌ كنم و دوباره به ‌خواندن‌ ادامه‌ دهم‌. دوستانم‌ درس‌ نمي‌خواندند و تنها كار مي‌كردند. اواخر، ديگر مجبور مي‌شدم ‌اتاق‌ را با پارچه‌اي‌ نصف‌ كنم‌. آن‌ زمان‌3500 تومان‌ از دانشگاه حقوق‌مي‌گرفتم، 800 تومان‌ را براي‌ خودم‌ نگه‌ مي‌داشتم‌ و بقيه‌ را براي‌ خانواده‌ام‌ مي‌فرستادم‌. ديپلم‌ را به‌ صورت‌ متفرقه‌ از دبيرستان شهيد مطهري‌ زير پل‌ گيشا گذراندم‌ و در رشته‌ رياضي ‌تحصيل‌ مي‌كردم‌». اعزام‌ به‌ المپياد - دكتر مي‌گويد:

    « سال‌ دوم‌ دبيرستان بودم‌ كه‌ براي‌ شركت‌ در المپياد رياضي‌، از ايران‌ به‌ سوئد اعزام‌ شدم‌ و در بين‌ 45 كشور شركت‌ كننده‌، مقام‌ اول‌ را در رشته ‌رياضي‌ - فيزيك‌ به‌ دست‌ آوردم‌. سال‌ها گذشت ‌تا اين‌ كه‌ در سال‌ 71 - 72 ديپلم‌ خودم‌ را گرفتم ‌و در كنكور همان سال‌ در رشته‌ رياضي‌ - فيزيك ‌مقام‌ اول‌ را كسب‌ كردم‌». دكتر در سال اول‌ دبيرستان‌ با معدل‌ 92/18، دوم‌ دبيرستان‌ با معدل‌ 03/19، سال‌ سوم‌ دبيرستان با معدل‌ 96/19 و سال‌ چهارم‌ را با معدل‌ 94/19  پشت‌ سرگذراند.

    «خاطره‌ آن روز را هيچ‌گاه‌ فراموش‌ نمي‌كنم‌ ، زماني‌ كه‌ نتايج‌ كنكور اعلام‌ شده‌ بود، آن‌ زمان ‌همچنان‌ در مركز تحقيقات‌ دانشگاه‌ شهيد بهشتي ‌كار خدماتي‌ انجام‌ دادم‌. درآن‌ روز كه‌ نتايج ‌اعلام‌ شد، به‌ هيچ‌ عنوان‌ يادم‌ نبود كه‌ بروم ‌روزنامه بگيرم‌. داشتم‌ يك‌ سري‌ وسايل‌آزمايشگاهي‌ به‌ مركز تحقيقات‌ مي‌بردم‌ كه ديدم ‌سه‌، چهار نفر از خانم‌هاي‌كارمند در حال‌ نگاه ‌كردن‌ به‌ روزنامه‌ هستند و همه‌ شان‌ همان‌ لحظه‌ كه ‌چشمشان‌ به‌ من‌ افتاد، با حالت‌ تعجب‌ به‌ من نگاه ‌كردند مرا صدا زدند و به‌ من‌ گفتند: چرا با اين سن ‌كم‌، كارهاي‌ خدماتي‌ انجام مي‌دهم؟ و چرا ادامه ‌تحصيل‌ نمي‌دهم؟ كه‌ در پاسخ‌ گفتم‌: ديپلمم‌ را به ‌طور متفرقه گرفتم‌ و امسال‌ هم‌ كنكور شركت‌كردم و آنها  ناگهان‌ روزنامه‌ را به‌ طرف‌ من‌ برگرداندند و گفتند: آقا اين‌ شما نيستيد و...

    بله‌، زندگي‌ از آن‌ روز به‌ بعد دگرگون‌ شد و من‌ به ‌عنوان‌ نفر اول‌ رشته‌ رياضي‌ فيزيك‌ كنكور سراسري سال‌ 72 دانشگاه‌ صنعتي‌ شريف‌ در رشته‌ (الكترونيك‌ و قدرت‌) پا گذاشتم‌. پس از گذراندن‌ يك‌ ترم‌، از آنجا كه‌ ناراحتي‌ چشمي ‌داشتم‌، كارهاي آزمايشگاهي‌ را نمي‌توانستم‌ انجام‌ دهم‌. از اين‌ رو با استادان‌ شريف‌ تبادل‌ نظركردم‌.آنها  هم مرا راهنمايي‌ كردند. سرانجام‌ به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيدم‌ كه‌ بايد تغيير رشته‌ بدهم‌. با وزارت‌ فرهنگ‌ و آموزش‌ عالي‌ صحبت‌ و آن‌گاه ‌رشته‌ پزشكي‌ را انتخاب‌ كردم‌،  چرا كه‌ سختي‌هايي‌ را كه‌ در زندگي‌ ديدم‌، مشكلاتي‌ را كه‌ در محل ‌زادگاهم‌ لمس‌ كرده بودم‌ و رنج‌ هايي‌ را كه‌ مردم‌ محروم‌ از دردها و رنج‌هاي‌ جسمي‌ مي‌بردند، همگي باعث‌ شد اين‌ رشته‌ را انتخاب‌ كنم‌».        

    فكرش‌ را هم‌ نمي‌كردم‌

    از دكتر سليمي‌ زاده‌ پرسيدم‌ كه‌ فكرش‌ را مي‌كرديد كه‌ نفر اول‌ كنكور رياضي‌ - فيزيك‌شويد؟ او گفت‌: هميشه‌ فكر قبول شدن‌ رامي‌كردم‌، اما مقام‌ اول‌ نه‌، چون‌ رقابت‌ با بچه‌هاي‌ديگر را خيلي‌ مشكل مي‌دانستم‌، خصوصاً آنها كه‌ در خانواده‌هاي ثروتمند بودند و پدر و مادرشان‌ كلاس خصوصي‌ و معلم‌ خصوصي‌ برايشان‌مي‌گرفتند. اما من‌ در دوران‌ دبيرستان‌ حتي يك‌ ساعت كلاس نرفتم‌ به‌ همين‌ خاطر اصلاً فكر نمي‌كردم‌ كه‌ به‌ مقام‌ اول‌ برسم‌ كه‌ البته‌ اين‌ها از لطف‌ و عنايت‌ خدا به‌ من‌ بود.         

    و حالا...

    دكتر سليمي‌ زاده‌ چند سال‌ پيش‌ ازدواج‌ كرد و هم اكنون‌ سه‌ فرزند دارد. او همچنان‌ مخارج‌ خانواده‌اش‌ در شهرستان‌ را تأمين‌ مي‌كند.

     دكتر در ادامه مي‌گويد: «سال‌ 1376 دوره ‌عمومي‌ را به‌ اتمام‌ رساندم‌ و در سال‌ 1382 در رشته‌ قلب و عروق‌ تخصص‌ گرفتم ‌ و از آنجا كه‌ در ايران ‌فوق‌ تخصص‌ قلب‌ و عروق‌ نمي‌توان گرفت‌، تصميم‌ دارم‌ براي‌ ادامه‌ تحصيل‌ به‌ خارج‌ از كشور سفر كنم‌».  

    دكتر در حال‌ حاضر دو روز در هفته‌ در مركز قلب‌ و عروق‌ دانشگاه‌ شهيد بهشتي‌ و دو روز هم‌ در بخش‌ قلب‌ و عروق‌ بيمارستان‌ شريعتي‌ و دو روز هم‌ در بيمارستان‌ بقيه‌ ا... جماران‌ مشغول‌ به‌ كار مي‌باشد.

    كار، كار فقط كار

    زندگي‌ دكتر را تنها كار فرا گرفته‌ است‌. زماني‌ كه ‌در دانشگاه‌ مشغول‌ به‌ تحصيل‌ شد، در قسمت‌ انتشارات‌ شهيد بهشتي‌ از ساعت‌ 1 تا 6 كار و روزهاي‌ پنج‌ شنبه‌ و جمعه‌ در رستوارن‌ توچال‌ ‌كار مي‌كرد‌.

    دكتر مي گويد: «اكثر كارمندان‌ آنجا مي‌دانستند كه‌ من‌ دانشجوي‌ پزشكي‌ هستم‌. درست‌ مانند روزهاي‌ قبل‌ ازدانشجويي‌... از ساعت‌ 5 بعدازظهر كه‌ از سركار مي‌آمدم‌، مي نشستم ‌ براي‌ مطالعه‌ و معمولاً 8  تا 9  و حتي‌ 10 ساعت‌ درس مي‌خواندم‌. اكثر اوقات‌ تاساعت‌ 5/3 شب‌ مطالعه‌ مي‌كردم‌  و اين‌ در حالي‌ بود كه‌ مي‌بايست‌ ساعت‌ 5/7 صبح‌ سركار باشم‌».     

    دكتر الگويي‌ براي‌ تمام‌ جوانان‌ ايراني

    دكتر از زندگي‌ پررنج خود مي‌گويد، از زماني‌ كه‌پول‌ تو جيبي‌ نداشت، اما اعتماد به‌ نفس‌ و روحيه ‌خود را از دست‌ نداد و او حالا يك‌ پزشك‌ است‌، پزشكي‌ موفق‌ كه‌ مي‌خواهد راز موفقيت‌ خود راتعريف‌ كند:

     _ نيروي‌ اميدواري‌ و اراده‌اي‌ كه‌ خداي‌ بزرگ‌ به‌ من عنايت‌ كرده‌ بود، رمز موفقيت‌ من‌ بود. همچنين‌ به‌ خاطر سختي‌ها و مشكلات‌ زيادي كه ‌ديده‌ بودم‌، يك‌ آينده‌ روشن‌ را در فعاليت‌ علمي‌ و تحصيلي‌ در نظر داشتم‌ و بس‌.

       _ در دوران‌ تحصيل‌، هيچگاه‌ دلسرد نشدم‌. درمقابل‌ مشكلات‌ به‌ خوبي‌ صبر مي‌كردم‌ و رنج‌ دوران‌ تحصيلي‌ را به‌خاطر آينده‌ روشن‌ آن‌ تحمل‌ مي‌كردم‌. هرچه‌ بيشتر بر من‌ سخت ‌مي‌گذشت‌، به‌ درس‌ خواندن‌ راغب‌تر مي‌شدم‌ و بيشتر لذت‌ مي‌بردم‌.

      _هيچ‌ گاه‌ از درس‌ خسته‌ و دلسرد نمي‌شدم‌. سختي‌ها مرا از پاي در نمي‌آورد. در درس‌خواندن‌ هم‌ برنامه‌ داشتم‌. ابتدا درس‌هايي‌ را كه‌ به‌ نظرم‌ سخت‌ مي‌رسيد، مي‌خواندم‌، مثل ‌رياضي‌ و فيزيك‌ و شيمي‌.  من‌ روي‌ اين‌ درس‌ها اصرار داشتم‌. در ضمن‌ هر درس‌ و مطلبي‌ كه‌ به ‌نظرم‌ مشكل‌ مي‌آمد، بيشتر اصرار در فهم‌ آن ‌درس‌ مي‌كردم‌.

      _ بهره‌ هوشي‌ من‌ مانند ساير جوانان‌ است‌. من ‌بيشتر موفقيت‌ خود را مديون‌ فعاليت‌ و پشتكار و كم‌خوابي‌ و تحمل رنج‌هاي‌ دوران‌ تحصيل ‌مي‌دانم‌،  وگرنه‌ استعداد و هوش‌ تنها يك‌ عامل‌موفقيت است‌. به‌ نظر من‌ عامل‌ مهم‌تر، پشتكار و اراده‌ قوي‌ و داشتن‌ همت‌ بلند است‌.

       _ ما معمولاً با دانش‌آموزان‌ برخورد مي‌كنيم‌ كه عامل ‌درس‌ نخواندنشان‌ را نداشتن‌ امكانات‌ و مشكلات ‌ديگري‌ مي‌دانند كه‌ به‌ نظر من‌ اين‌ هيچ‌ توجيه‌ صحيحي نيست‌. درست‌ است‌ كه‌ مشكلات‌ وجود دارد و برخي‌ اوقات‌ بسيار زياد هم‌ است‌، اما اين‌ ما هستيم‌ كه‌ بايد با روحي‌ بلند مشكلات‌ را نزد خودمان‌ كوچك‌ جلوه‌ بدهيم‌ و‌ براي‌درسمان‌ برنامه‌ ريزي‌ داشته‌ باشيم‌ و نگذاريم ‌درس‌ها روي‌ هم‌ انباشته‌ شود.

      _ من‌ به‌ دانش‌آموزان‌ و دانشجويان‌ توصيه‌ مي‌كنم‌ كه‌ نگذارند درس‌هاي‌ روزانه‌ روي‌ هم ‌انباشته‌ شود. تغذيه‌ خوب‌ و استراحت‌ كافي‌ داشته‌ باشند. به‌ مسائل‌ عبادي‌ خصوصاً نماز اهميت ‌زيادي‌ بدهند. از اتلاف‌ وقت‌ و معاشرت‌ با دوستان ‌ناباب‌ بپرهيزند كه‌ سررشته‌ همه‌ انحرافات‌ و عدم ‌موفقيت‌ها در معاشرت‌ با افراد معطل و ناباب ‌جامعه‌ است.‌

     _ يادم‌ مي‌آيد زماني‌ كه‌ در دانشگاه‌ شهيد بهشتي ‌مشغول‌ به‌ كار بودم‌، با امتحانات‌ دبيرستان‌ من‌ مصادف‌ بود. من‌ مي‌بايست‌ روزهاي‌ متمادي‌ از دانشگاه‌ اجازه‌ مي‌گرفتم‌، وگرنه‌ از امتحانات‌ محروم‌ مي‌شدم، لذا برخي‌ اوقات‌ از دامنه‌ كوه‌ها مي‌رفتم‌ و در امتحان‌ شركت‌ مي‌كردم‌  و از همانجا بر مي‌گشتم‌.

      _ قبل‌ از كاركردن‌ در دانشگاه‌، در خدمات‌ شهري‌ مشغول‌ كار بودم‌. زماني اطراف‌ يك‌ مسجد را جارو مي‌زدم‌.  من كارم‌ را كه انجام‌ مي دادم‌ بعد از اتمام‌ كار، بالاي‌ گلدسته‌ مسجد مي رفتم‌ و در آنجا مشغول‌ درس‌ خواندن‌ مي شدم‌ كه‌ اين‌ خاطره‌ را هيچ‌گاه‌ از يادم‌ نمي برم.

    و در پايان‌، بايد  به‌ او آفرين‌ گفت‌. افرادي‌ مانند حجت، حجت‌ را بر همه ما تمام‌ كردند. سادگي‌، بي‌ آلايشي‌ ، ساده‌ پوشي‌ و زندگي‌ ساده‌ و بي تجمل دكتر‌، افسوس‌ ما را دو چندان كرد. افسوس‌ به‌ نوجوانان‌ و جواناني‌ كه‌ ره‌  به بيراهه‌ برده‌ و قبله‌ آمال‌ خود را خود باختگي و دلباختگي‌ به‌ بيگانگان يافته‌اند... الگوي‌ زندگي‌ او، يك‌ انتخاب‌ شايسته‌، يك‌ زندگي‌ پاك‌ و بي‌آلايش ‌و يك‌ انسان‌ مومن‌ و متعهد است‌.

    انفجار نادانی چیست؟...
    ما را در سایت انفجار نادانی چیست؟ دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : khalafian بازدید : 97 تاريخ : يکشنبه 14 خرداد 1396 ساعت: 13:33